آمدنت تمام غنچه های ناشکفته عالم را شکوفا می کند.
گل نرجس! بیا که نرگس های عالم، چشم به راه آمدنت هستند. بیا که چون ترنم ابرهای نوبهار، وصف تو، دلهای گداخته را غرق در خنکای اشتیاق کرده است؛ گویی شمیمی است از بهشت.
جوانه هایی بر لبان باد صبا رسته است که هنوز غنچه نکرده، اما طراوت گلبرگهایش را استشمام می کنم.
می دانی چرا گلها و ریحانه های پهن دشت انتظار، این بار عطری شگفت می افشانند؟ آنها خرقه از خاکی ستانده اند که تو در آن خرامیده ای.
بدان که این بار ترانه ای نمی سرایم که به هر بیت آن، جمال یار تمنا کنم و وصال دیار! روایت من عطش ذره ذره هستی است. روایت من شکوه نیست.
اما تو را به خدا! بگو چه شراری است در این شیدایی حزن انگیز که نه فرارش میسر است و نه قرار در حصارش؟! چه شراری است چنین جانسوز؟
عقده دل است که به دست تو باز می شود.
نمام کرانه های غریب گواهند، هر بار که مغربی سر رسید، آفتاب شفق بارش به امید طلوع تو غروب کرد. و تو می آیی، نزدیک است، ولی دور می پندارندش.
بیا، بیا و بشتاب بر التیام زخم های بی شمار که در دل داری و بخوان به نوای «امن یجیب» سرود آمدنت را.
من نیز دعا خواهم کرد ……
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام رمان(علیه السلام) 5 صلوات
من هم دعا خواهم کرد...
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)