روزی حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)به او(میثم تمار)فرمود که تو را بعد از من خواهند گرفت و بر دار خواهند کشید و حربه بر تو خواهند زد و در روز سوم خون از بینی و دهان تو روان و ریش تو از آن رنگین خواهد شد. پس منتظر آن خضاب باش و تو را بر در خانه ی عمرو ابن الحریث با نه نفر دیگربه دار خواهند کشید و چوب دار تو از همه آنها کوتاهتر خواهد بود و تو به منزلت آنها نزدیکتر خواهی بود؛ با من بیا تا به تو بنمایانم آن درختی که تو را بر چوب آن خواهند آویخت؛ پس آن درخت را به من نشان داد. پس بعد از حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) میثم پیوسته به نزد آن درخت می آمد و نماز می کرد و می گفت:« خدا برکت دهد تو را ای درخت! که من از برای تو آفریده شده ام و تو از برای من نشو و نما می کنی.» به عمروبن الحریث می رسید، می گفت:«وقتی که من همسایه ی تو خواهم شد، رعایت همسایگی من بکن!» عمرو گمان می کرد که می خواهد در پهلوی خانه ی او خانه بگیرد، می گفت:«مبارک باشد! خانه ی ابن مسعود را خواهی خرید یا خانه ی ابن حکم را؟» و نمی دانست که مراد او چیست…
شادی روح جمیع اصحاب بزرگوار حضرت علی(علیه السلام) و بخصوص «میثم بن یحیی التّمار» صلوات
به مناسبت سالروز شهادت جناب میثم تمار به دستور عبیدالله بن زیاد(لعنه الله علیه)در22ذی الحجه سال 60قمری
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)