رزمندهها وقتی سلاحهایشان را کنار میگذاشتند، برای جلوگیری از روزمرگی، سرشان را در جبهه گرم میکردند. بعضیها با کارهای خدماتی و بعضیهای دیگر با ورزش و گعدههای دسته جمعی.
تصویری که از دفاع مقدس در ذهن خیلیهاست، همان تصاویر رزمندهها با لباس رزم، و سلاح به دست و آرپیجی بر دوش است. اما این، همهی جنگ نبود. رزمندهها هم اوقات فراغت داشتند، کارهای روزانهشان را میکردند و خیلی وقتها که نیازی به جنگ و دفاع نبود، سلاحهایشان را کنار میگذاشتند و میشدند عین بقیه آدمهای پشت جبهه. به کارهای روزانه میرسیدند، ورزش میکردند، مطالعه میکردند. سرو صورتشان را صفا میدادند و بعضیهای دیگر هم هوای همرزمانشان را داشتند و مشغول کارهای خدماتی میشدند. هر کسی با هر مهارتی، تلاش میکرد به رزمندگان دیگر کمک کند. یکی نانوایی بلد بود، یکی کفاشی، یکی خیاط بود و یکی دیگر استاد سلمانی.
شاید هفته دفاع مقدس، بهترین بهانه باشد برای روایتهای متفاوت از زندگی مردان شجاع و فداکاری که این حماسه 8 ساله را به نام خود ثبت کردند.
مثلا نانوایی صلواتی، با شاطرهایی که تنور داغ نانوایی شهرشان را رها کرده بودند تا نان تازه و داغ به همرزمانشان بدهند…
اینجا همه چیز، صلواتی بود…………. .
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)