روانشناسها، خصوصا کسانی که بیوگرافی می نویسند، کوشش می کنند برای روحیه ها یک کلید شخصیت پیدا کنند. می گویند شخصیت هرکس یک کلید معین دارد؛ اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را می توانید توجیه کنید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است، خصوصا شخصیتهای خیلی بزرگ.
ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند حسین بن علی(علیه السلام) را بدست آورده ام، انصافا ادعای گزافی است و من جرات نمی کنم چنین سخنی بگویم، اما این قدر می توانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین(علیه السلام) را شناخته و تاریخچه ی زندگی او را خوانده ام و سخنان او را-که متاسفانه بسیار کم به دست ما رسیده است- به دست آورده ام و در حدودی که تاریخ عاشورا را مطالعه کرده و خطابه ها و نصایح و شعارهای حسین(علیه السلام) را به دست آورده ام، می توانم این طور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین(علیه السلام) حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق پرستی است. (ادامه دارد)
سخنانی که از حسین بن علی(علیه السلام) نقل شده نادر است ولی همان مقداری که هست از همین روح حکایت می کند. از حسین بن علی(علیه السلام) پرسیدند: شما سخنی را که با گوش خودت از پیغمبر شنیده باشی، برای ما نقل کن. ببینید انتخاب حسین از سخنان پیغمبر چگونه است! از همین جا شما می توانید مقدار شخصیت او را بدست آورید. حسین(علیه السلام) گفت آنچه که من از پیغمبر شنیده ام این است: «انَّ اللهَ تعالی یُحِبّ مَعالِی الاُمورِ وَ اَشرافَها و یُکرِهُ سَفسافَها» خدا کارهای بزرگ و مرتفع را دوست می دارد و از چیزهای پست بدش می آید. رفعت و عظمت را ببینید که وقتی می خواهد سخنی از پیغمبر نقل کند اینچنین سخنی را انتخاب می کند؛ درواقع دارد خودش را نشان می دهد.
سخن دیگر او این است: «مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حَیاهٍ فی ذُلٍّ» مردن با عزت و شرافت، از زندگی با ذلت بهتر است. …..
جمله ای دیگر: «اَلنّاس عَبیدُ الدُنیا» مردم را به حالت بردگی و بندگی شان اینطور تحقیر می کند که عیب مردم این است که بنده ی دنیا هستند، برده صفت هستند، بنده ی مطامع خودشان هستند. روی همین جهت، دین-که جوهر آزادی است و انسان را از غیر خدا آزاد و بنده ی حقیقت می کند- در عمق روحشان اثر نگذاشته است. «وَالدِینُ لَعقٌ عَلی اَلسِنتِهم یحوطونَه ما دَرَّت معائشُهُم، فاذا مُحِّصوا بالبَلاء قَلَّ الدَّیَّانون» .
این چه روحیه است که در تمام سخنانش این روح که ما از آن غافل هستیم متجلی است! در بین راه که به کربلا می روند، بعضیها با او صحبت می کنند که نرو خطر دارد، و حسین(علیه السلام) در جواب این را می گوید:
به من می گویید نرو، ولی خواهم رفت. می گویید کشته می شوم؛ مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست کشته بشود که می گویند به هدفش نرسید، اما برای آن کسی که بر ای اعلای کلمه ی حق و در راه حق کشته می شود که ننگ نیست چرا که در راهی قدم برمی دارد که صالحین و شایستگان بندگان خدا قدم برداشته اند. پس چون در راهی قدم برمی دارد که با یک آدم هلاک شده ی بدبخت و گناهکار مثل یزید مخالفت می کند، بگذار کشته بشود. شما می گویید کشته می شود؛ یکی از این دو بیشتر نیست: یا زنده می مانم یا کشته می شوم. اگر زنده ماندم کسی نمی گوید تو چرا زنده ماندی و اگر دراین راه کشته بشوم احدی در دنیا مرا ملامت نخواهد کرد اگر بداند که من در چه راهی رفتم. برای بدبختی و ذلت تو کافی است که زندگی بکنی اما دماغت را به خاک بمالند. …..
حماسه حسینی/استاد شهید مطهری/ص33
کلید شخصیت افراد
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)