نقش سیاسی امام سجاد(ع) در عصر اسارت
امام علی بن الحسین(ع) تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) است که بی شک تداوم و بقای قیام حسینی مرهون تلاش و مجاهدت او است. واما سرفصلهای مهمترین عملکرد امام زین العابدین(ع) در زمینه حادثه کربلا:
الف. انتقاد شدید از موضع فریبکاران کوفی
مورخان اسلامی نوشته اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مرکز حکومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. علی بن الحسین را در حالی که تنی رنجور و آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
علی بن الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود:
مردم، آنکه مرا می شناسد، می شناسد. آنکه مرا نمی شناسد خود را به او می شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی بن ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.
مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشتکارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس علی بن الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمی بریم و با هر کس که گویی پیکار می کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می بریم! یزید را می گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام علی بن الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود:
هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زدهاید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما می خواهم نه با ما باشید نه بر ما.
ب. مبارزه با حاکمان اموی
مبارزه با ستم و ستم پیشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه های رهبران آسمانی است. این ویژگی در سیره تمامی پیشوایان شیعه وجود داشته و آنان در این راه رنجهای فراوانی را به جان خریدند.
امام علی بن الحسین(ع) نیز همچون دیگر مصلحان آسمانی لحظه ای در راه مبارزه با ستم و گناه از پای ننشست و در مقابل هیچ ستمگری کرنش نکرد. او در عصر اسارت به خوبی ثابت کرد که می توان حتی در مقابل ستم پیشگانی چون ابن زیاد و یزید که حتّی از ریختن خون چون حسین، ریحانه رسول، ابایی ندارند، ایستاد و حتی کلمه ای که رنگ ذلّت داشته باشد بر زبان نراند.
اولین رویارویی و برخورد زین العابدین(ع) با حاکمان اموی پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن زیاد نمودند، عبیدالله بن زیاد از نام او پرسید. فرمود من علی فرزند حسینم. ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟ امام علی(ع) فرمود: برادری داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفی الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.
ابن زیاد که مست غرور و کینه بود از این حرکت استدلالی سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. این منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهای ناروای آنان پاسخ گوید و نقد کند، تهدید به مرگ شود. ولی پسر مرجانه می بایست دریابد که علی بن الحسین(ع) چونان بزدلان کوفی نبود که با یک خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود:
«أ بالقتل تُهِدّدنی؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛
آیا من را از مرگ می ترسانی؟ مگر نمی دانی شهادت میراث کرامت و افتخار ماست.
ج. هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
علی بن الحسین(ع) در حالی که غل جامعه برگردن وی آویخته و دست او را با زنجیر بسته بودند وارد آن شهر کردند. امام محمد باقر(ع) از پدرش علی بن الحسین(ع) روایت می کند که حضرت فرمود: «من را بر شتری که عریان بود و جهازی نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه ای نصب نموده بودند… با این وضع وارد دمشق شدیم».
وظیفه خطیری که بر دوش امام سجاد(ع) بود آن بود که در این شهر با چنین وضعی که به خود گرفته بود، خاندان وحی و اهل بیت عصمت که عدل قرآن بودند را به شامیان بی خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقی اسلام را دریابند. شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود. امام زین العابدین(ع) در شام به این امر همت گمارد هم در برخوردهای شخصی که در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموی شام به معرفی اهل بیت(ع) پرداخت.
د. افشاگری چهره بنی امیه و بیداری افکار عمومی
بنی امیه چهره واقعی خود را در زیر پرده ریا و حیله و نیرنگ و حتی مقدس مآبی، مخفی می داشتند. شهادت امام حسین(ع) تا حدودی اسرار را بر ملا کرد ولی اسارت امام سجاد(ع) پرده تزویر و ریاکاری را از چهره بنی امیه بالازد، و عدم پای بندی آنان به تعهدهای و دینی اخلاقی و رسوائیها و فجایع آنها را روشن ساخت.
هـ. منشور جاوید در معرفی اهل بیت(ع)
از درخشانترین صفحات زندگی پیام بر کربلا، سخنان شکننده و افشاگرانه او در مسجد اموی شام است. امام علی بن الحسین(ع) در این سفر و در این صحنه، در لباس اسارت همان جهاد عظیمی را انجام داد که حسین بن علی(ع) در کربلا در قالب خون و شهادت به انجام رسانده بود. او با یک خطبه، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان که چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود.
و. زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا
از جمله راهبردهای سیاسی امام زین العابدین(ع) در عصر خفقان امویان، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا که در واقع زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ایثار بوده، می باشد. در مناقب ابن شهر آشوب از امام صادق(ع) آمده است که علی بن الحسین(ع) مدَّت بیست سال برای پدرش می گریست و همین که برای او سفره غذا می آوردند و آب و نان را می دید، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می گشت، تا آنجا که روزی یکی از غلامان امام، آن حضرت را از این عمل، باز داشت و عرض کرد: می ترسم از شدت اندوه جان سپاری!. امام زین العابدین(ع) در پاسخ او فرمود: من اندوه خود را به درگاه خداوند می برم. غم مرا جز او نمی داند و من به او پناه می برم و آنچه من می دانم شما نمی دانید. سپس فرمود: من هر وقت قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد می آورم، بغض گلویم را می گیرد و نمی توانم خودداری کنم.
ز. برانگیختن نهضتهای خونخواهی حسینی
بی شک سخنان بیدارگرانه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در عصر اسارت، وجدانهای خفته امت اسلام را بیدار ساخت و انگیزه های انتقام خواهی و خونخواهی از شهیدان کربلا را در نهاد آنان بارور ساخت تا قیامهای خون خواهان کوفی در قالب جنبش توابین و سپس قیام مختار شکل گرفت. هر چند با توجه به شرایط حساس و بحرانی و خفقان شگفت آن عصر، امام سجاد(ع) در هنگام ظهور آن نهضتها بیان صریحی نداشت ولی نقش سخنرانی های امام در کوفه و شام و موضعگیری های پنهانی امام(ع) را نباید نادیده گرفت.
منبع:http://www.fetrat.com
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)