وقتی که به چند سال پیش سفر می کنی، از کوچه پس کوچه هایش می توانی بوی هم احساس بودن، هم کیش بودن، هم دل بودن را احساس کنی. بوی مردانگی، عفو، گذشت، صداقت و صدها و هزاران نام دلنشین دیگر از این دست را نیز.
از زنده بودنت و از زندگی کردنت نهایت لذت را می بری. سختی ها هم آنچنان که باید در تنگنا قرارت نمی دهد، چرا که به عشق مهر دوستان، برادران و محبتشان می توانی نفس بکشی و خود را تنها ندانی و در تنگنا نباشی.
در این دوره از تاریخ و گذشته دلت می خواهد که همچنان بمانی و از گرمای صمیمیت انسانهایش گرما بگیری و به عصر یخبندان و متمدن حال هرگز برنگردی.
خانه ای گلی را تصور کن که بیش از آنکه به جلال و جبروت اشیایش بنازد به عظمت و خلوص انسانهایش می بالد. سخت می شود که از آن دل بکنی-به قول سهراب-اگر خرده نانی هم داشته باشی با دلخوشی است نه ناخوشی. انسانهایش را می بینی که بی تکلف لحظه ای هم از حال هم غافل نیستند. درِ خانه ها کم می شود که بسته باشد، حداقل به روی نیازمندان و دلشکستگان. این انسانهای دیروز آنقدر مهربان و رئوفند که دست یاریشان را بر روی شانه هایت همیشه احساس می کنی و اگر دستی برای یاری نداشته باشند، قطعا زبان و کلام امید دهنده ای دارد که نثار زخمهایت کنند. از عمق نگاه و لایه لایه ی سخنهاشان توکل می بارد. آنها یاری می کنند، امید می دهند، چرا که ایمان شمع فروزان قلبشان شده است. اگر نقطه به نقطه ی شهرشان را بگردی به زحمت کسی را می توانی پیدا کنی که نشان حبیب را نداند برخلاف ما که «نام حبیب هست و نشان حبیب نیست!»
آنها حلال و حرام را خوب می شناسند، بدی را نمی ستایند بلکه طرد می کنند. ناجوانمردی ها را حکمتهای عاقلانه نام نمی نهند و برای برتر بودن و برتر شدن هدیه نثار دستهای محتاج ذلیل نمی کنند. در کوچه و بازارهایشان که قدم می زنی، پیر عصاکش را زنبیل به دست و جوان رشید را سرگرم بازی هرگز نخواهی دید. چشمها بیش از آنکه متوجه قیافه ها باشد، متوجه کارهاست و اندیشه ها. لباسهاشان ساده است اما کلام و رفتارشان ثقیل و پرمعنا. جالبترین خصیصه شان قدرت تمیزشان است. نسل ما، اجداد ما فخرشان در تمام طول تاریخ قدرت تمیزشان است. آنها همیشه بهترین را انتخاب می کردند، چرا که بهترین ها را خوب می شناختند.
وقتی که از گذر زمان به امروز می آیی، پشیمانی و حسرت سوغاتت می شود. ما فرهنگ، اصالت و دوستداشتنی هایمان را به چه چیزهایی فروختیم؟!
چیست گیتی؟ محفلی با قیل و قال آمیخته ذره هایی از وجود با زوال آمیخته
این تلاش آرزو آمیز هستی نام چیست ؟ خواب بی تعبیر گنگی با خیال آمیخته
وین گنه آلوده کردار پر از تشویش چیست؟ اشتیـاق لذتی با انفعـال آمیخته
چیست این مخلوق لایشعرکه داردشوق فیض؟ یک جهان نقصان به یک ارزن کمال آمیخته
این همه کاوش برای درک ابهامات چیست؟ فرض مجهولی به سودای محال آمیخته
هردم از بهر دمی دیگر که گردد زندگی وه چه عزت ها که باصدها سوال آمیخته! (معینی کرمانشاهی)
گردآورنده: زکیه عطایی کچویی-طلبه حوزه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)زرین شهر
فرم در حال بارگذاری ...
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)