● قسمت دوم بايدها و نبايدهاي عزاداري
۴) تعليم احکام؛ اينها بايد يک تابلو شود تا در همه هيئت ها بزنند. يعني بايد هر منبري
يک فقه هم بگويد. چون خيلي وقت ها کارهاي ما اشکال دارد.
امام حسين وقتي کربلا آمد، زمين کربلا را خريد. چرا؟ به خاطر مسأله فقهي. فرمود:
زمين مردم است. من در زمين مردم نمي خواهم شهيد بشوم و نبايد خون من در زمين غصبي ريخته شود.
زوارها که زيارت من مي آيند، پا در زمين مردم نگذارند. ببين امام حسين زمين
کربلا را خريد که مسائل فقهي مراعات شود.
در کوفه و شام به زينب کبري صدقه دادند. فرمود: صدقه به سيد حرام است. يعني چه؟
يعني در اوج کارها بايد مواظب مسائل شرعي بود. صدقه حرام است. مي شود به ديوار مسجد
ميخ کوبيد؟ باسمه تعالي… نه! حرام است. مي خواهيم سياه پوش کنيم، نکن.
سياه پوش مستحب است اما خراب کردن ديوار مسجد حرام است.
خدا دکتر بهشتي را رحمت کند. از چند تا کشور آمده بودند
با ايشان صحبت مي کردند. از کشورهاي مختلف صحبت مي کردند، يک مرتبه گفت:آقايان الآن وقت نماز است. با اجازه! الله اکبر! نماز اول وقت. با کفش در مسجد مي آييم.
مي خواهيم سينه بزنيم. اين کار را نکنيد. من مي خواهم گوسفند بکشم، شتر بکشم در خيابان.
آقا شتر بکش. خدا اجرت بدهد. اما چرا وسط خيابان؟ اين شتر رم مي کند. گاو و گوساله رم مي کند.
خونش مي ريزد. اگر بارندگي شود، اين آب با خون مخلوط مي شود. کفش مردم نجس مي شود.
در مسجد مي روند، در حسينيه مي روند، در خانه هايشان مي روند، کشتن شتر کار خوبي است.
اما وسط خيابان کار خوبي نيست. هرچيزي در جايي. شما اگر چاي را در آفتابه بریزي، هيچکس نمي خورد.
هم شربت خوب است، هم ليوان خوب است. يعني بايد کارهاي ما در ظرف خودش باشد. شتر کشتن،
گوسفند کشتن کار خوبي است اما وسط راه کشتن کار خوبي نيست. يک جاي ديگر بکشيد وسط راه نباشد.
۵) پاسخ به شبهات، يک سري شبهه پيش مي آيد. شبهه مي کنند و اين شبهه ها را بايد جواب داد.
الآن اين وهابي ها راجع به عزاداري مي گويند: عزاداري کجاي قرآن نوشته است؟ اين وهابي ها
بايد قرآن را بلد باشند. مسلمان که هستند. قرآن در سوره «اذا الشمس کورت» (تکوير/۱) آنگاه
که خورشيد نورش گرفته شد. «و اذا النجوم انکدرت» (تکوير/ ۲) نور ستاره ها گرفته شد.
خورشيد درهم پيچيده شد. چه شد، چه شد، چه شد بعد مي گويد در آن روز مي پرسند
اين دختر زنده را چرا در گور کردي؟ مسلمان ها که دختر در گور نمي کردند. مشرکين دختر زنده را
در گور مي کردند. دختر را ننگ مي دانستند. قرآن براي دختر مشرک هم روضه خوانده است.
گفته: «باي ذنب قتلت» (تکوير/۹) به چه گناهي اين را کشتيد؟ ببينيد دختر مسلمان نيست.
پدرش مشرک است. دختر هم مشرک است. اما چون مظلوم است، خدا براي مظلوم آيه آورده است.
اگر کسي مظلوم بود بايد کمکش کنيم.گول خورده هايي که گفتند: نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران!
اينها با قرآن آشنا نبودند. غزه و لبنان که مسلمان هستند. ما مي گوييم: حتي اگر آن طرف کره زمين
به يک دختر کافري ظلم شد، ما بايد از اين طرف دنيا به نفع او شعار بدهيم. به چه دليل؟ به دليل
«اذا الشمس کورت» خداوند براي دختراني که در جاهليت زنده در گور مي رفتند روضه خوانده است.
«قتل اصحاب الاخدود» (بروج/۴) «اخدود» خد يعني گودي. يک گودي درست کردند، مؤمنين را
در گودي ريختند و سوزاندند و نشستند لب گودي و تماشا کردند. مؤمنين سوختند و اينها تماشا کردند.
قرآن مي گويد: مرگ بر شما که مؤمنين را زنده زنده سوزانديد.
در سوره بروج خداوند براي مؤمنيني که به ناحق از بين رفتند روضه خوانده است. اين وهابي ها به
ما مي گويند: چرا عزاداري مي کنيد؟ خودشان پدرشان که مي ميرد و مي برند زير خاک مي کنند.
من نمي دانم مثلاً فرض کنيد که شما چطور يک مرغ مرده را زير خاک مي کنيد و هيچ گريه نمي کنيد.
اين مادرش و پدرش مرده زير خاک مي کند، همينطور نگاه مي کند.اصلاً گريه علامت اين است
که من عاطفه دارم. اصولاً ما دو تا چراغ داريم. عقل و عاطفه! چراغ عقل بيان است.
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
يعني آدم حرف که مي زند مي فهمد که طرف چقدر عاقل است. بيان، چراغ عقل است. اشک،
چراغ عاطفه است. ما نمي دانيم فلاني عاطفه دارد يا ندارد. اگر ديديم گريه مي کند، پيداست عاطفه دارد.
اگر ديديم همينطور نگاه مي کند، عاطفه اش مشکل دارد.گريه فطري است. گريه عقلي است. چقدر
در قرآن آيه براي گريه داريم.چقدر روايات براي گريه داريم. مي گويند: چرا شما از دهه محرم عزاداري مي کنيد؟
فقط روز عاشورا را عزاداري کنيد. آدم اگر يک غريبه که مرد يک دقيقه به احترامش صبر مي کند،
اما اگر مادرش مرد، مغازه را مي بندد. دو روز، سه روز مرخصي مي گيرد. اگر خانمش، بچه هايش،
همسرش اگر همه با هم از دنيا رفتند، ممکن است ده روز، بيست روز ديگر سر کار نيايد.
پس بايد در هر عزاداري يک شبهه اي جواب داده شود.
۶) انتقال فرهنگ کربلا به نسل نو؛ عزاداران ما پست را به بچه هايشان بدهند. مداح به بچه اش بگويد:
تو بيا بخوان. رئيس هيئت به بچه اش بگويد: تو بيا رئيس هيئت شو. به چه دليل اين حرف را مي زنيم؟
به دليل حديث. حديث داريم وقتي مي خواهي به فقير پول بدهي، خودت نده. به بچه ات بده بگو:
تو به فقير بده. يعني چه؟ يعني کمک به فقرا را به نسل بعد هم منتقل کن.
مي خواهي افطاري بدهي. بگو: آقاجان من امسال مي خواهم به بيست نفر افطاري بدهم.
تو دانشجو هستي. تو دبيرستاني هستي. تو راهنمايي هستي. من اين چيزها را مي خرم تو
به همشاگردي هايت بگو بيايند. که اين دختر شما، پسر شما سفره بيندازد و افطاري دادن را ياد بگيرد.
ما داشتيم بعضي از تجاري را که سهم امام را به مرجعش مي داد، بچه هايش را مي آورد، مي گفت:
بچه ها ببينيد، اين آيت الله العظمي مرجع تقليد من است. من سهم امامم را دودستي تقديم مي کنم.
بعد از مرگ من شما بايد سهم امامتان را به مرجعتان بدهيد. يعني اين سهم امام دادن،
خمس دادن، انفاق، افطاري، عزاداري، اين فرهنگ را به يک نسل نو هم منتقل کنيم.
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)