تسلیت خدمت امام رضا و تمامی شیعیان
لب تشنه بود، تشنه ی يك جرعه آب بود
مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود
پا مي كشيد گوشه ی حجره به روي خاك
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش
حتي نفس نفس زدنش هم عذاب بود
در ازدحام و هلهله ی نا نجيب ها
فرياد استغاثه ی او بي جواب بود
يك جرعه آب نذر امامش كسي نكرد
هر چند آب دادن تشنه ثواب بود
آخر شبيه جد غريبش شهيد شد
آري دعاي خسته دلان مستجاب بود
غربت براي آل علي تازگي نداشت
در آن ديار كشتن مظلوم باب بود
اما فداي بي كفن دشت كربلا
آلاله اي كه زخم تنش بي حساب بود
هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت
هم داغديده ی شرر آفتاب بود
یوسف رحیمی
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)