مولای مهربانم !
دلم خیلی گرفته … خیلی بیش از خیلی
با تو از کدام دلتنگی بگویم ؟ از کدام روز نیامده ؟
که همه روزها بیقرار آمدنت هستند .
از کدام فصل خزان زده ی منتظر بگویم ؟
که همه فصلها چشم براه ظهور تو هستند .
از کدام بهـــــــار سر شار از اندوه جدائی بگویم ؟
مولای من دلم سخت گرفته است … سخت
تو خود بگو مولای من ….
آیا دستی هست که برای ظهور تو آسمانی نشود ؟
آیا دعائی هست که برای آمدنت به اوج آسمان نرسد ؟
آیا چشمی هست که عصرهای آدینه های دلتنگی تو را نگرید ؟
آیا دلی هست که در انتظـــــار آمدنت به طپش نیفتد ؟
آیا سری هست که در سودای تو نباشد ؟
آیا روزی هست که به امید زیارت تو فردا نشود ؟
آیا صبحی هست که در آرزوی دیدار تو روشن نگردد ؟
آیا کوچه ای هست که دیوارش در انتظــــار یک جمعه ی مهم نباشد ؟
اما وای بر ما که پاسخ همه سوالات بالا ، میتواند بله باشد یعنی هست !
چرا؟ … چرا؟ ….
چه بد شدیم مولای من !
بد شدیم …. بد شدیم عزیز دل !
سالهاست شاید که دیگر آینه ها صیقل نمی خورند و دلهـــــا نمی لرزند
همه ی چیزها در عین بودن ، نیستند و خاموشند .
سکوتی مبهم همه جا را فراگرفته است .
مولای من !
ای همه حضور !
عزیزدلم ! بگو … بگو کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو ؟
باور داریم که می آیی ، از پس این آینه ، چونان آفتاب
به خدا هرروز که به جمعه نزدیک تر می شویم ، زیارت دیدار تو را تازه تر حس می کنیم و هر روز که از جمعه دورتر می شویم بیشتر دلتنگ آمدنت هستیم .
پس دعا کن که لایق دعا کردنت باشیم مهربان من !
دعا کن که دعاهایمان به آسمان اجابت برسد .
دعا کن که دعائی جز دعای آمدنت را بر زبان جاری نکنیم .
دعا کن که تو را تنها بخاطر خودت بخواهیم و بخوانیم .
دعا کن مولای من !
دعا کن مولای مهربانم
…
اللهم عجل عجل عجل لولیک الفرج
فرم در حال بارگذاری ...
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)